دانشگاه به مثابه یک نهادعلمی به معنای عام و خاص آن، نهادی است که فارغ از چرخش دانش و توسعه علم ، مکانی است که می تواند به جنبش های اجتماعی به صورت منسجم به جامعه به معنای عام کمک کند. در واقع نمی توان دیواری بین جنبش دانشجویی و مشکلات خارج از دانشگاه کشید، چرا که این دو قابل تفکیک نبوده و نیست.
اگر بخواهیم جنبش دانشجویی را در ایران تبارشناسی کنیم باید سعی کرد رابطه قدرت را بین کارفرما و کارگزار مورد مطالعه قرار داد تا بتوان ماهیت سلطه را برملا ساخت. دانشگاه به عنوان یکی از نهادهای حکومت که قدرت را به شکل غیر مستقیم بر جامعه به طور عام و دانشگاه به طور خاص اجرا، و قدرت را برای کنترل آنها وپایداری خود برقرار میسازد.وباید سعی کرد آن رانفی کرد. دانشگاه به بازتولید ایدئولوژی، قدرت، اندیشه مرکز و در یک کلام به بازتولید سلطه کمک می نماید. پس در این شرایط است که جنبش دانشجویی در ایران که ریشه در تاریخ بیش از نیم قرن دارد و هرساله به شکل تراژدی باز تولید می شود. بنابراین هیچ سلطه ای نباید به حذف این تراژدی ها در تاریخ جنبش دانشجویی منجرشود با این وجود درشانزده آذر به جای شادی و رقص،به کنش های دانشجویی که به شکل تراژدی در مقابل کمدی هایی که از دل سلطه بیرون میآید کمک کنیم تا بتوان به ظهور خودی(دانشجو) و افول دیگری (سلطه) کمک کنیم لاجرم دانشجو با عمل تراژدی خود را در تاریخ حفظ ودیگری را به چالش می کشد
درباره این سایت